تا حالا حس کردی که مرگ دم در خونه منتظرته، یا داره در میزنه اگه تو هم مثل من چند وقتی تو مجالس ترحیم آفتابی میشدی همین حس رو داشتی.
یک دوست، یک رفیق درست چند روز قبل از ماه رمضان تصادف میکنه و چند روزی را بدون زندگی کردن زندگی می کنه «منظورم اینه که تو کما میره »، البته به خیر میگذره اما چه اتفاقی میافته که این دوست آرزو میکرد کاش مرده بود .
دقیقا قبل از شبهای قدر پلاکت خون مادر این دوست پایین میآید و فوت میکند...
باز شب بیست ونهم میری خونه سر سفره افطار که میشینی یه دفعه صدای مامان که داره نماز میخونه بلند میشه که مادرِ فلان دوستت فوت کرده...!!!افطاری کوفتت میشه ...
مادر ...مادر...مادر ...چه موجود پاک و عزیزی...
وقتی به مجلس ترحیم مادر دوستت میری، وقتی چهره درهم دوستت که تازه از بیمارستان مرخص شده میبینی، وقتی اشکهای روان روی گونه هاشو میبینی...نمیدونی چی بگی!!!میمونی چطوری بهش تسلیت بگی ...آخه همین یه هفته پیش رفتی تو بیمارستان عیادتش ...
نمیدونم این بلاها پشت سر هم چه معنی دارد اون هم به این بزرگی، نمیدونم این کفاره گناهاس یا درجه است هر چی که هست باز خورد اعمال خود ما انسان هاست ...چون خواست خدا اینگونه صورت گرفته که سرنوشت کسی رو یا قومی رو تغییر ندهد مگر اینکه خودشان با اعمال و رفتار خود تغییر دهند -إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...چرا که خداوند نعمتى را که به مردمى داده است به بلا و محنت تبدیل نمى کند تا این که آنان خود ، خویشتن را دگرگون سازند و به کفر و ناسپاسى روى بیاورند.
اره، وقتی چهره در هم صاحبان عزا رو می بینی اونم در سوک یه مادر به فکر فرو میری ...مادر ...مادر...مادر ...یعنی مادر من هم ،زبونت رو گاز بگیر...تازه پی به این نعمت بزرگ میبری تازه میفهمی خدا چه نعمت بزرگی بهت داده ...
راستی دارند در میزنن ببین کیه شاید نوبت ....